پنجره هایی که هستند

نويسنده: عباس پسندیده
مثلا به همین لباسی که در تن دارید نگاه کنید. آیا تا به حال، فکر کرده اید که لباس «از چه» و «چگونه» به وجود می آید؟ آیا تا به حال، به این اندیشیده اید که مواد اولیه لباس تا تبدیل شدن به لباس آماده چه مراحلی را می پیماید؟ آیا تا به حال، فکر کرده اید که چرا مواد اولیه آن را «خدا» می دهد، ولی تبدیل آن به لباس، به دست «انسان» انجام می شود؟ چرا لباس، به صورت آماده، آفریده نشده است؟ آیا (خدا نکرده) پروردگار ما از پدید آوردن «لباس آماده» ناتوان است؟ قطعا چنین نیست. پس چه رازی در کار است که تبدیل به مواد اولیه به لباس، باید به دست خود انسان انجام شود؟
و یا به «خوراک» بشر بیندیشید. آیا تا به حال، فکر کرده اید که غذای مورد علاقه‏ى شما چه مراحلی را پیموده است؟ آیا فکر کرده اید که هر غذایی نیاز به «آماده سازی» دارد؟ به راستی چرا آماده سازی غذا به عهده‏ى بشر گذاشته شده است؟ آیا نمی شد همه‏ى بشر، همانند حضرت مریم (س) و یاران حضرت عیسی (ع) و حضرت زهرا (س) از غذای آماده بهره مند می شدند؟! (1)
و یا به درختان و گیاهان سرسبز نگاه کنید. خداوند متعال، آنها را آفرید؛ ولی کاشت و داشت آنها را به عهده‏ى بشر گذاشته است. به هر چه نگاه کنید همین نکته را خواهید دید. چه زیبا است که به سادگی از کنار موجودات و مخلوقات الهی نگذرید! به اطراف خود بنگرید و نمونه های بسیار دیگری را پیدا کنید. به راستی راز واگذاری برخی از کارها به انسان ها چیست؟ و چرا خداوند متعال، خود تمام آن را انجام نداده است؟
راز آن در این است که آماده بودن همه چیز، مساوی است با خالی شدن زندگی از تحرک و تلاش، و تهی بودن زندگی از تحرک و تلاش، مساوی است با کسالت آوری و ملال انگیز شدن زندگی. تعجب نکنید! زندگی بدون تلاش، ملال آور و غم انگیز است. هیجان زندگی در تلاش و تحرک است و گوارایی آن در کار و کوشش. اگر انسان را مدتی به جایی ببرند که همه‏ى وسایل مورد نیاز وی آماده است، دیری نمی پاید که از بی کاری، بی تاب می شود و نیرویی درونی، وی را به تلاش و تحرک فرا می خواند. حال تصور کنید در طول عمر چنین باشد، چه قدر کسالت آور و تلخ خواهد بود. پس تحرک و تلاش، لذت زندگی است و به همین جهت، دنیا به گونه ای تنظیم شده است که میدان وسیعی را برای تلاش لذت آور انسان، باز گذاشته است. (2)

نیروی زندگی

اگر حرکت، لذت زندگی است و سکون و ایستایی، مایه‏ى خمودی و رنجوری، سؤال این است که نیروی این تلاش و تحرک چیست؟ و چرخ زندگی با چه نیرویی می چرخد؟
این نیروی نامرئی و شگفت آور، چیزی جز «امید» نیست. امید، تحفه ای خدایی است که چرخ زندگی را می چرخاند و موتور تلاش و فعالیت را نگه می دارد. اگر روزی، امید از زندگی بشر حذف شود، چرخ زندگی از حرکت باز ایستاده و دوران خمودگی و رنجوری بشر فرا می رسد. «مادر»، ضرب المثل عاطفه و مهربانی است؛ اما آنچه یک مادر را به مهربانی وا می دارد و باران عطوفت وی را سرازیر می کند، «امید» است! اگر روزی امید را از وی برگیرند، حتی حاضر نخواهد بود نوزاد خود را شیر دهد! (3)
این یک واقعیت است که «امید»، نیروی تحرک بخش زندگی است. و بدون آن، همه‏ى انگیزه ها به خاموشی و همه‏ى احساس ها به سردی می گراید و هیچ حرکتی صورت نخواهد پذیرفت.

هنر امیدوار بودن

آدمی موجودی است شگفت؛ هنگام راحتی و آسایش، سرمست و مغرور می شود وبه گاه سختی و مشکل، ناامید و زمینگیر. نه این درست است و نه آن. تنبلی، عافیت طلبی و سختی گریزی، عوامل پیدایش چنین وضیعتی اند و البته وضعیتی است طبیعی که باید آن را اصلاح کرد. طبع مادی بشر به چنین حالتی گرایش دارد؛ ولی باید آن را تربیت نمود و به وضعیت مطلوب رساند و این کاری است شدنی. «هنر زندگی» در این مواقع است که آشکار می گردد.
حضرت ایوب (ع) شخصی توانگر و ثروتمند بود؛ ولی یکباره همه‏ى دارایی اش را از دست داد و به فقر و بیماری مبتلا گشت و حتی جایگاه اجتماعی اش را نیز از دست داد؛ اما وی نه به هنگام سلامتی و دارایی، مغرور بود و نه به وقت سختی و تنگ دستی، نا امید و ناتوان.
حضرت نوح (ع) در مدت 950 سال که مردم را دعوت می کرد، فقط تعدادی به او گرویدند و به شدت، وی را اذیت نمودند؛ اما هرگز ناامید و ناتوان نگشت.
حضرت موسی (ع) با آن همه آزار و اذیتی که از فرعون و حتی از قوم خود دید، لحظه ای نا امید و زمینگیر نشد.
و برتر از همه، پیامبر اسلام (ص) که بیشترین سختی را در طول تاریخ نبوت و رسالت کشید، هرگز ناامید نشد و دست از تلاش بر نداشت تا این که سرانجام پیروز گشت.
پس می توان در سختی ها و ناملایمات، امیدوار بود و باید چنین بود؛ به شرط این که «هنر امیدوار بودن» را فرا گرفت. آنان که هنر امیدوار بودن در سختی ها را فرا گرفته اند هرگز در زیر بار مشکلات، کمر خم نمی کنند و امید خود را از دست نمی دهند. بدانید که اگر هنر امیدوار بودن را فرا نگیرید و نا امیدی بر قلب شما چیره شود، موجب حسرت و افسوس می شود و حسرت و افسوس، جان آدمی را تباه خواهد ساخت. (4) پس راه های امیدواری در سختی ها را به درستی بشناسید و آنها را به کار ببندید و آرام آرام تمرین کنید، تا همواره امیدوار و پر نشاط و با ا نرژی باشید. و اینک این راه ها:

1- دنیا را بهتر بشناسیم

بهتر است نظر خود را نسبت به دنیا بازنگری کنید. دنیا را آن گونه که هست باید شناخت. شما چه تصوری و چه انتظاری از دنیا دارید؟ آیا تصورات و انتظارات شما از دنیا مطابق واقع است؟ دنیا دو روز است: روزی در سختی و رنج و دیگر روز، در راحتی و آسایش. اگر دنیا روی خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشوی و اگر به سختی دنیا دچار شدید، تحمل کنید (5) و نا امیدی به خود راه ندهید. گمان نکنید که دنیا برای راحتی است، دنیا آمیخته با رنج و سختی است (6) و چه بسا برای اهل ایمان، همانند زندان باشد. (7) این واقعیت دنیاست.
حال اگر تصور شما و انتظار شما از دنیا چیز دیگری باشد، قطعا در رنج و عذاب خواهید بود. بهتر است دنیا را بهتر بشناسیم و آن را آن گونه که هست بپذیریم. اگر کسی حقیقت دنیا را دریابد، به خاطر سختی های آن محزون و غمین نمی شود. (8) در این صورت، جایی برای نا امیدی باقی نمی ماند.
روزی کسی با حالی زار و غمین خدمت امام صادق (ع) رسید و از تنگنای زندگی خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به ‏یاد وی آورده و سپس فرمود: دنیا زندان مؤمن است.
حضرت، با ترسیم چهره‏ى دنیا برای وی، بار غم وی را کاستند و بن بست نا امیدی وی را شکستند. (9)

2- سختی ها را بهتر بشناسیم

راستی، تا به حال به ماهیت سختی ها و دشواری ها فکر کرده اید؟ آیا شجاعت این را دارید که نظرتان را نسبت به سختی ها مورد تردید قرار دهید؟ شاید سختی ها آن قدر هم که فکر می کنید بد نباشند. آیا شهامت این را دارید که بلاها و شواری ها را دوست خود بدانید؟ شگفت زده نشوید! سختی ها چیزهایی دارند که شاید شما از آن بی خبرید. چیزهایی که می توان به خاطرش سختی ها را دوست داشت. «چه بسا چیزی ناخوشایند شما باشد و حال آنکه به نفع شماست و چه بسا چیزهایی که خوشایند شماست؛ ولی به زیان شما تمام می شود». (10)
هیچ گاه مصلحت و منفعت خو را در «راحتی» جستجو نکنید. گاهی سخت ها منفعت آورند و راحتی ها زیان بار. سختی ها گاهی آثار منفی اشتباهات و خطاهای ما را از صفحه‏ى زندگی مان پاک می کنند، (11) گاهی بهای بهشت اند، (12) گاهی بهانه‏ى آشتی با خدا و مناجات با او، (13) و گاهی عامل تکامل. (14)
به نظر شما چیزی که مایه‏ى پاکی زندگی و تکامل انسان و آشتی با خدا و ورود به بهشت است، می تواند باعث ناامیدی شود؟! و بلکه بالاتر، یا به نظر شما چیزی که برکت های گفته و ناگفته‏ى فراوانی دارد، نباید مایه «امید» باشد؟! قطعا چنین است. پس بیایید تصور خود را نسبت به سختی ها اصلاح کنیم و آنها را روزنه های امید بدانیم و شاید به همین جهت است که می گویند هرگاه حضرت موسی (ع) مدتی سختی نمی دید، به خدا عرض می کرد: «مگر نظر لطف خودت را از من برداشتی؟». اهل ایمان این چنین اند که بلاها و سختی را نعمت الهی می دانند. (15) پس بیایید سختی ها را مایه‏ى امید بدانیم؛ قبول دارم که مشکل است، اما واقعیت چنین است، تمرین کنید که امکان پذیر است.

3- به خاطرات خوش گذشته بیندیشید

گاهی این حالت که انسان، همیشه زندگی خود را با «مقیاس حال» می بیند، سبب می شود که گذشته‏ى روشن خود را نیز نادیده بگیرد و احساس کند از همیشه تا ابد، در بدبختی و سختی بوده است و حال آن که واقعیت زندگی چیز دیگری است. دیروزی بوده که این مشکلات، وجود نداشته و شما در آسایش و راحتی بوده اید. خاطرات آن دوران را به‏ یاد آورید تا رنج شما را کاهش دهند و به شما امید بخشند. خاطرات خوش گذشته، منبع الهام بخشی برای حال پر اندوه شماست. توجه به گذشته‏ى شیرین، شما را از فشار کنونی نجات می دهد و ابهت گرفتاری ها را می شکند و امیدوارتان می سازد.
امام صادق (ع) با همین روش، یکی از گرفتاران را از فشار روانی نجات داد. ابراهیم بن مسعود می گوید: وضعیت یکی از تجار مدینه دگرگون شد و خدمت امام صادق (ع) رسیده، لب به شکایت گشود. حضرت به وی فرمود: «بی تابی مکن که اگر روزی دچار تنگدستی شده ای، روزهای بسیاری را در خوشی گذرانده ای. نا امید نباش که نا امیدی کفر است. ان شاء الله خداوند به زودی تو را غنی خواهد ساخت». (16) پس یکی از راه های امیدواری در مشکلات، به ‏یاد آوردن خاطرات خوش گذشته است.

4- به آنچه دارید، بیندیشید

اگر چیزی را از دست داده اید و یا از داشتن چیزی محروم هستید، به آنچه دارید و هم اکنون از آن برخوردارید، بیندیشید، حتی در سخت ترین شرایط، داشته های شما بیش از نداشته های شماست. شما از کسانی نباشید که فقط به محرومیت های زندگی می اندیشند. نگذارید سختی ها مانع دیدن خوبی ها شوند. سختی ها را بیش از آنچه هستند بزرگ نکنید و فقط به گرفتاری هایتان نظر نیفکنید. چشم هایتان زیبایی های دیگر زندگی را نیز ببینند.
ابوهاشم جعفری که در تنگنای شدیدی قرار داشت، خدمت امام هادی (ع) رسید و نشست. بیش از آن که چیزی بگوید، امام (ع) به وی فرمود: «کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکرگزاری کنی؟!». وی که شگفت زده شده بود، خود را جمع کرد و ندانست چه بگوید. امام (ع) یکی پس از دیگری نعمت های وی را بازگو کردند و بدین وسیله، او را نسبت به آنچه در حال حاضر داشت، آشنا ساختند. (17) این کار، فشار روحی - روانی وی را کاهش داد و امیدوارش ساخت؛ زیرا به خوبی دید که آنچه دارد، بیش از چیزی است که ندارد. شما هم به خوبی نگاه کنید و آنچه را دارید، برای خود بشمارید.

5- به آینده بیندیشید

هرگز تصور نکنید مشکلی که هم اکنون گریبانگیر شماست، تا ابد، همراهتان خواهد ماند. بدانید که سختی، پایدار نبوده و پایان پذیر است.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: روزی همراه بیش از سیصد نفر از رزمندگان اسلام، از جانب رسول خدا (ص) به مأموریتی اعزام شدیم. چون توشه‏ى راهمان اندک بود، برخی گفتند که بر گردیم و این نکته را به ایشان گوشزد کنیم. چون چنین کردند، رسول خدا (ص) پس از این که فرمود: «اگر آذوقه‏ى بیشتری داشتیم ، حتما به شما می دادم»، این آیه را تلاوت نمود:
بدانید که سختی ها هرگز در خانه‏ى زندگی شما «ساکن» نخواهند شد. اگر سختی و گرفتاری وارد زندگی شما شود، به دنبال آن و از همان راه، راحتی وارد شده و آن را خارج می کند. (19) خداوند متعال، خود به حضرت موسی (ع) فرموده است: «من رحمانم؛ رحمان همه‏ى زمان ها که... پس از شدت و سختی، راحتی وآسایش می آورم». (20) به همین جهت، رسول خدا (ص) به فضل بن عباس که هدیه ای برای ایشان آورده بود، فرمود : «بدان که‏ یاری خداوند، همراه صبر است و گشایش در کارها، همراه گرفتاری است و راحتی، همراه سختی». (21)
پس مطمئن باشید که سختی دنیا پایان پذیر است. (22) فکر سختی دنیا را به خاطر راحتی آینده از ذهن خود خارج سازید. (23)
چشم انتظار لحظه های روشن و سبز باشید. داشتن تصویر روشنی از آینده و برخورداری از روحیه‏ى انتظار، چراغ امیدتان را روشن نگه داشته و نخواهد گذاشت نا امیدی، شما را تهدید کند. داشتن حالت انتظار، خود گشایش و فرج است. (24) کسی که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه‏ى راه ها را بسته می بیند و این خود، رنج وی را چند برابر می کند؛ اما اگر کسی به حالت انتظار، دست یابد، بن بست یأس را شکسته و به آینده امیدوار خواهد بود. پس سعی کنید به آینده بیندیشید و حالت انتظار را در خود تقویت نمایید.

6- صبور باشید

در مقابل مشکلات، هرگز «بی تابی» نکنید. از بی تابی کردن، چیزی نصیبتان نمی شود. (25) بی تابی، نه تنها گرفتاری شما را برطرف نمی کند (26)، بلکه بر درد و رنج آن نیز می افزاید (27) و شما را ناتوان می سازد (28) و ناتوانی نیز ناامیدی را در پی دارد.
اما اگر شکیبایی بورزید و خداوند، بردباری شما را ببیند، راه برون رفت از سختی ها را باز می کند و تنگناها را می گشاید. (29) این یک اصل است که «به وسیله‏ى صبر، امید گشایش هست». (30)
روزی کسی خدمت امام صادق (ع) رسید و از گرفتاری و رنجی که از فامیل خود می کشید، شکایت کرد. حضرت، وی را از این که اقدامی بکند، برحذر داشته و به صبر فراخوانده و فرمود: «بردبار باش که خداوند، به زودی گرفتاری تو را حل می کند». چیزی نگذشت که چنین شد و او را از این گرفتاری نجات یافت. (31) شخص دیگری نزد حضرت آمده و از فقر؛ شکایت کرد و حضرت، همین سفارش را به وی نمودند (32) و بدین وسیله، بار اندوه وی را کاسته، به توان وی افزودند و مانع از ناامیدی وی شدند.
حضرت یوسف (ع) را به زندان انداختند؛ اما مشکلات زندان، وی را ناامید و مأیوس نساخت؛ زیرا با صبوری و بردباری توانست از رنج و سختی زندان بکاهد. (33)
یکی از عوامل مهم در حفظ روحیه‏ى امیدواری و جلوگیری از پیدایش نومیدی، کاهش درد و رنج سختی هاست و هیچ چیز به اندازه صبوری، رنج گرفتاری ها را کاهش نمی دهد. (34) پس در برابر مشکلات، صبور باشید و آنها را تحمل کنید، تا امید خود را از دست ندهید.

7- سختی بیشتر، امید بیشتر

هرگاه سختی ها افزایش یافتند، شما بیش از همیشه امیدوار باشید؛ زیرا وقتی شدت سخت ها به نهایت برسند و حلقه های بلا و گرفتاری تنگ تر شوند، گشایش و راحتی فرا می رسید. (35) سختی ها سیر صعودی دارند؛ آرام، شروع می شوند و سپس شدت می یابند و پس از آن، به پایان رسیده و دوران فرج فرا می رسد. آن گاه که همه راه ها بسته شوند، نشانه های فرج، آشکار می شود. (36) بدانید که هر چه فشارها افزایش یابند، در حقیقت، شما به پایان دوره‏ى سختی نزدیک شده اید. (37) پس نه تنها سختی، مایه‏ى امید است، افزایش آن نیز مایه امید بیشتر است. به همین جهت است که هرگاه فشارها بر رسول خدا (ص) بیشتر می شد، ایشان امیدوارتر می شد. سخت ترین دوران برای آن حضرت، جنگ احزاب بود؛ اما در همین جنگ، ایشان نوید پیروزی مسلمانان بر امپراتوری های فارس و روم را دادند (38) و جالب این جاست که برخی از منافقین می گفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرئت نداریم که چند قدمی از سپاه، فاصله بگیریم، آن گاه او وعده‏ى فتح ایران روم را می دهد!» (39) این سخنان، ناشی از ناآگاهی و بی ایمانی است. شدت گرفتن سختی ها نشانه‏ى نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.
روزگاری خانمی خدمت امام صادق (ع) رسید و با ناراحتی گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه‏ى شدیدی به وی دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وی را به صبر فراخواند. مادر نیز کمی آرام گرفت و رفت. چندی بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وی را به صبر فراخواند. بار سوم که بازگشت، به شدت اظهار ناراحتی کرد و گفت: «مرا به صبر فرا می خوانی در حالی که طاقتم تاب شده است!». حضرت به وی فرمود: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وی پس از این که به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید که فرزندم بازگشته است؟». حضرت به وی فرمود : وقتی گفتی صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتی صبر انسان تمام شود، فرج فرا رسیده است. (40)

8- زانوی غم در بغل نگیری

نشستن و زانوی غم در بغل گرفتن، مشکلات شما را افزایش می دهد و یأس و نومیدی را به ارمغان می آورد. سعی کنید خوتان عالم افزایش مشکلاتتان نباشید. پس تحرک و پویایی خود را از دست ندهید. در آغاز سخن گفتیم که تلاش و کوشش، لذت زندگی است و سکون و بی تحرکی، عامل رکود و خمودی. از نشستن و غصه خوردن، چیزی حاصل نمی شود. هیچ کس به اندازه‏ى خودتان نمی تواند به شما کمک کند. پس کمر همت بندید و دست به زانوی خویش بگیرید و از جا برخیزید. اگر مشکل مالی دارید، حرکت کنید برای کسب روزی، اقدام نمایید. (41) و اگر مشکل مالی دارید، حرکت کنید و برای کسب روزی، اقدام نمایید (41) و اگر مشکل دیگری دارید، به تناسب آن اقدام کنید.
پس به هنگام سختی ها احساس ضعف نکنید و خود را پر توان بدانید. (42) بدانید که توان و نیروی شما بیش از مشکلاتتان است و مشکلات شما کوچک تر از توانتان. یکی از ویژگی های اهل ایمان این است که هرگز سستی به خود راه نمی دهند. (43) در سختی ها درمانده و زمینگیر نمی شوند.

9- مشکل خود را با دیگران در میان بگذارید

مشکلاتتان را درون سینه حبس نکنید. لب به سخن گشایید و آن را به زبان آورید تا بار غم شما کاهش یابد و چاره ای پیدا شود؛ اما مواظب باشید که «شکایت» نکنید، بلکه مشکل خود را «بازگو» کنید، تا چاره ای اندیشیده شود. به دیدار دوستانتان بروید با آنها صحبت کنید، (44) که ‏یا به طور کلی مشکلتان حل می شود، یا در حل آن به شما کمک می کنند، یا شما را دعایی می کنند که اجابت می شود و یا نظر مشورتی به شما می دهند. (45)
همچنین صله رحم به جا آورید و مشکل خود را با آنان در میان بگذارید که فامیل، یکی از کمک رسان های اساسی در هنگام سختی اند. (46)
و بالاتر از همه مشکلات خود را با خدا در میان بگذارید، مواظب باشید که هیچ گاه «از خدا» شکایت نکنید، بلکه «به خدا» شکایت کنید.
خداوند متعال به حضرت عیسی (ع) می فرماید: «ای عیسی! به هنگام سختی از من کمک بخواه، که من، فریادرس گرفتاران و درماندگان و مهربان ترین مهربانانم». (47)

10- به خدا توکل کنید

بدانید که هیچ کس غیر از خداوند نمی تواند به سختی و غم شما پایان دهد و بر نا امیدی شما خط بطلان کشد. (48)
خداوند، حضرت نوح (ع) و همراهانش را که به آن گرفتاری عظیم [توفان] دچار شده بودند، نجات داد. (49) حضرت ایوب (ع) که به شدت، مصیبت زده شده بود، دعا کرد و خداوند، گرفتاری اش را برطرف ساخت. (50) حضرت موسی و هارون (ع) نیز به وسیله‏ى خداوند از آن گرفتاری عظیم نجات یافتند. (51)
پس فقط به خداوند توکل کنید و به هیچ عامل دیگری نیندیشید.
در جنگ بدر که مسلمانان، فقط 313 نفر بودند؛ چون به خدا توکل کرده بودند، پیروز شدند، اما در آغاز جنگ حنین، چون به تعداد نفرات و تجهیزات خود مغرور شده بودند، شکست خوردند.
پس همواره به ‏یاد خدا باشید و بر او توکل کنید و از او یاری طلبید.

11- تقوا داشته باشید

تقوا، عامل شکستن بن بست هاست. خداوند متعال می فرماید: «هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می سازد». (52) این یک اصل اساسی و کلید طلایی است. اگر همه‏ى زمین و آسمان، بر کسی سخت گیرند، ولی او تقوا پیشه کند، خداوند برای او راهی به خروج از این تنگنا قرار خواهد داد. (53) کسی که درخت تقوا بکارد، میوه‏ى آرزو خواهد چید. (54) تقوا اندوه شما را می زداید و تنگناها را می گشاید. (55)
پس با داشتن تقوا، امید رهایی هست. (56)

12- نماز بخوانید

هنگام سختی ها وضو بگیرید و نماز بخوانید. نماز، شما را به «مرکز آفرینش» و «منبع فیض» وصل می کند و غم و اندوهتان را می زداید از بار مصیبت شما می کاهد.
رسول خدا (ص) هرگاه که یکی از اهل خانواده اش گرفتار مشکلات می شد و در تنگنا قرار می گرفت، وی را به خواندن نماز توصیه می فرمود. (57)
با خواندن نماز، بارقه های امید در دل شما جوانه می زند. امتحان کنید !

پي نوشت :

1. البته افرادی که نام برده شده اند، همیشه از غذاهای آماده‏ى بهشتی، بهره مند نبوده اند.
2. این قسمت، با استفاده از بیان امام صادق (ع) نگاشته شده است. ر.ک : بحارالانوار، ج 3، ص 86.
3. ر.ک: تاریخ بغداد، ج 2، ص 52؛ مسند الفردوس، ج 1، ص 342، ح 1369 ؛ بحارالانوار، ج 77، ص 173.
4. ر.ک: نهج ابلاغه، کلمه قصار 108؛ الکافی، ج 8، ص 21؛ فرر الحکم، ح 7402.
5. ر.ک: نهج البلاغه، نامه 72 و کلمه قصار 396 ؛ الکافی، ج 8، ص 21 ؛ بحارالانوار، ج 73، ص 81.
6. ر.ک: نهج البلاغه، نامه 59؛ فرر الحکم، ح 1097، و 3673 و 1724 و 2042 و 3659؛ بحار الانوار، ج77، ص187، ح10.
7. الکافی، ج 2، ص 250.
8. ر.ک: کنز العمال، ج 3، ص 211، ح 6203.
9. الکافی، ج 2، ص 250.
10. سوره‏ى بقره، آیه 216.
11. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 444، ح 3؛ بحارالانوار، ج 78، ص 243، ح 44؛ کنزالعمال، ج 3، ص 330.
12. ر.ک. کنزالعمال، ج 4 ص 220، ح 10250.
13. «فأخناهم بالباساء والضراء لعلهم یضرعون»، سوره‏ى انعام، آیه 42؛ «الا أخذنا أهلها بالبأساء والضراء لعلهم یضرعون» ؛ سوره‏ى اعراف، آیه‏ى 94.
14. امام علی (ع) ، سختی ها را عالم بروز صفت «صبر» می داند. ر.ک: مستدرک الوسایل، ج 5، ص 26، ح 2.
15. بحارالانوار، ج 60، ص 237، ح 54.
16. همان، 78، ص 203، ح 36.
17. کتاب من لا یحضره الفقیه ، ج 4، ص 41، ح 5863 ؛ بحارالانوار، ج 50، ص 129، ح 7.
18. در المنثور، ج 6 ، ص 364.
19. ر.ک: کنز العمال، ج 2، ص 14، ح 2947 و 2948.
20. بحارالانوار، ج 13 ، ص 335.
21. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 412.
22. ر.ک: نهج البلاغه، ج 1، ص 192؛ فرر الحکم، ح 3595 و 3596؛ تحف العقول، ص 142.
23. ر.ک : الکافی، ج 8، ص 207.
24. بحارالانوار، ج 52 ، ص 122، ح 4، غرر الحکم، ح 4578. در روایات بساری از «انتظار فرج»، به عنوان یک عبادت و بلکه بهترین عبادت، نام برده شده است که البته منحصر به فرج حضرت مهدی (عج) نیست.
25. الکافی، ج 8، ص 207.
26. ر.ک: الکافی، ج 8 ؛ ص 207؛ غرر الحکم، ح 1469.
27. غررالحکم، ح 653 و 2043 و 4203 و 7936 ؛ تحف العقول، ص 305.
28. الکافی، ج 8، ص 86 و ج 20، ص 93؛ بحارالانوار، ج 71، ص 94، ح 54.
29. نهج البلاغه، ج 2، ص 151.
30. بحارالانوار، ج 71، ص 96، ح 61.
31. الکافی، ج 2، ص 96، ح 61.
32. همان، ص 250، ح 6.
33. ر.ک : الکافی، ج 2، ص 89، ح 6.
34. ر.ک : بحارالانوار، ج 78، ص 246، ح 64 ؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 423، ح 16.
35. نهج البلاغه، کلمه قصار 351.
36. غرر الحکم، ح 6200.
37. بحارالانوار، ج 71، ص 75.
38. سبل الهدی والرشاد، ج 4، ص 373.
39. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 201، ح 157.
40. ارشاد القلوب، ج 1، ص 150.
41. ر.ک: مستدرک الوسائل، ح 13، ص ، ح 3.
42. نهج البلاغه، ج 3، ص 8 5.
43.الکافی، ج 2، ص 230.
44. ر.ک: تهذیب الاحکام، ج 6، ص 329، ح 31.
45. بحارالانوار، ج 78، ص 265، ح 174.
46. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 154؛ کنزالعمال، ج 16، ص 183.
47. الکافی، ج 8، ص 141.
48. ر.ک: سوره‏ى انعام، آیه 17 و 64؛ سوره‏ى یونس، آیه‏ى 107.
49. سوره‏ى انبیاء، آیه‏ 76؛ سوره‏ى صافات، آیه‏ى75و76.
50. سوره‏ى انبیاء، آیه‏ى 83 و 84.
51. سوره‏ى صافات، آیه‏ى 114 و 115.
52. سوره‏ى طلاق، آیه 2.
53. نهج البلاغه ، خطبه 130.
54. بحارالانوار، ج 78، ص 79.
55. غرر الحکم، ح 8847.
56. بحارالانوار، ج 7، ص 316.
57. درالمنثور، ج 4، ص 313.

منبع:حدیث زندگی